معنی واحد شمارش پتو

لغت نامه دهخدا

پتو

پتو. [پ ُ] (ص) در لهجه ٔ کرمانیان، پرپشم، پشمالو.

پتو. [پ َ] (اِخ) نام محلی کنار راه لار به بستک میان انوه و شیخ حضور در 474500 گزی شیراز.

پتو.[پ َ ت َ] (اِ) موضعی را گویند از کوه و غیر آن که پیوسته آفتاب بر آن بتابد و مقابل آنرا نسر خوانند ومخفف پرتو هم هست. (برهان). برآفتاب. آفتاب رویه.

پتو. [پ َ] (اِ) از پت بمعنی مو، قسمی منسوج پشمین. پشمینه ٔ معروف کشمیری. (رشیدی). پارچه ٔ زفت پشمین که بر روی لحاف و گاهی تنها چون لحاف بر روی افکنند. فرالاوی گوید در صفت جوانی صوفی:
بتن بر یکی ژنده ای از پتو
شب و روز بودی بروی و بمو.
(از جهانگیری).
و این کلمه ظاهراًاز پُتُو به ضم پا و تاست که در لهجه ٔ کرمانیان بمعنی پرپشم و پشم آلوست.

معادل ابجد

واحد شمارش پتو

1268

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری